پیش به سوی مدرسۀ صلحآموز و اهداف آن
ایجاد مدرسۀ صلحآموز پژواکی از تعهد ما به صلح و آگاهیمان از مسئولیت آموزشی برای خلق فضایی است که بچهها توانایی خود را برای ایجاد صلح میان خود و در جهان بیرونی بپذیرند و بیاموزند. مدرسه یا کلاسی را تصور کنید که در آن بچهها اختلافشان را با کمک یا بدون کمک بزرگترها مدیریت و حل میکنند .
جایی را تصور کنید که در آن به تفاوتها و شخصیتهای یکدیگر ارزش و احترام میگذارند، جایی که آدمها به حرفهای یکدیگر گوش میکنند تا نظرهای مختلف را بفهمند و به اختلافشان بهعنوان فرصتی برای یادگیری و رشد نگاه میکنند، جایی که بچهها و بزرگترها به جای اینکه با عصبانیت با هم رفتار کنند و از اجبار و زور استفاده کنند با یکدیگر همکاری و همیاری میکنند؛ جایی که از حقوق افراد حمایت میشود و آنها را تشویق میکنند تا به مسئولیتهایشان عمل کنند؛ جایی که روند صلح و دوستی سیال و فعال است و هر روز و هر لحظه در حال پدید آمدن میباشد. این نگاه ماست، نگاهمان به مدرسۀ صلحآمیز.
ایجاد مدرسۀ صلحآمیز برنامۀ جامعی فراهم میکند تا به این افق دست یابیم. هدف اصلی این برنامه بنا نهادنِ فضای همکاری در مدرسه است و این مهم از راه ایجاد حقوق و مسئولیتها و به کار بردن آزادانه یادگیری همراه با همکاری امکانپذیر میشود. در این مدرسه راهکارهای حل اختلاف با استفاده از میانجیگری، گفتوگو، مذاکره و حل گروهی مشکل نیز مسائلی اساسیاند. با استفاده از آنها بچهها یاد میگیرند تا اختلاف را بشناسند، مدیریت کنند و آن را با صلح و آرامش و بدون اجبار و تحمیل حل کنند.
تربیت بچهها بهعنوان فردی صلحجو سنوسال نمیشناسد، و در هر مقطع که هستند میتوانند از فضای مدرسۀ صلحآموز بهره ببرند. بچههای کمسنوسال قادرند با مفهوم حل اختلاف آشنا شوند و مهارتهای حل اختلاف را که در این کتاب بنا شده بیاموزند. زمانی که برای آموزش مفاهیم و مهارتها صرف میشود درواقع نوعی سرمایهگذاری است؛ و سود آن، مسئولیتپذیری بیشتر بچهها است و موجب میشود بزرگترها در مدیریت رفتارهای بچهها کمتر درگیر شوند. اگر آموزش بچههای کمسنوسال زودتر جواب ندهد، بزرگترها باید بیشتر وقت بگذارند تا بچهها سال به سال بیشتر با این سیستم آشنایی پیدا کنند.
معلمهایی که در مقاطع پائینتر بر آموزش مسئولیتپذیری به بچههای کمسنوسال وقت نمیگذارند، در آینده مجبور خواهندبود که برای حل مشکلات مربوط به رفتارهای بچهها خیلی بیشتر وقت صرف کنند. اگرچه آموزش حل اختلاف ابزار بسیار باارزشی است، اما در اینجا مسئله این نیست که آیا قسمتی از رسالت مدرسه آموزش مسئولیتپذیری است یا نه، بلکه مسئله زمان است. به این معنا که برای این کار میخواهیم اکنون وقت صرف کنیم یا به زمانی دیگر موکول میکنیم.
همانند بیشتر موضوعات زندگی اگر بخواهیم موضوعی را به بعد موکول کنیم، مجبوریم زمان بیشتری را صرف کنیم، چرا که با گذشت زمان خواستهها و نیازها نیز بیشتر خواهند شد. صلحآموز، یعنی گرایش به صلح و ترغیب به دوستی و آرامش. صلح وضعیتی است که در هر کسی در هر بستر و شرایطی، با انجام دادن کامل مسئولیتهای خودش باعث میشود بقیۀ افراد در آن بستر از حقوق خود بهرۀ کامل را ببرند. در وضعیت صلح هر کسی میتواند بدون اینکه با اختلاف، پیشداوری، نفرت، ستیز و بیعدالتی آزرده شود به زندگیاش ادامه دهد.
صلح وضعیتی ایستا نیست، صلح یک روند مداوم متقابل، بر پایۀ فلسفۀ عدم خشونت، مهربانی، اعتماد، عدالت، همکاری، احترام و تحمل است. نکتۀ مهم این است که بدانیم صلح به معنای نبودن اختلاف نیست. اختلاف غیرقابلاجتناب است و زمانی که پیش میآید اگر از راههای مختلف نیازهای اصلی همۀ افراد برآورده شود و همه راضی باشند، میتوان اختلاف را شناسایی، مدیریت و در نهایت حل کرد.
در فضای مدرسۀ صلحآمیز رابطۀ بچهها با یکدیگر، رابطۀ بچهها و بزرگترها و همچنین رابطۀ بزرگترها با یکدیگر براساس احترام به منزلت و ارزش وجودی انسان است. همانطور که کریدلر در سال ۱۹۹۰ گفته است، صلح و دوستی هدفی واقعگرایانه و قابل دسترس است. کریدلر در سال ۱۹۹۴ کلمۀ صلحآمیز را جامعهای صمیمی و حمایتکننده تعریف میکند که دارای پنج کیفیت است که عبارتند از:
۱. همکاری:
بچهها یاد میگیرند باهم کار کنند به هم اعتماد و کمک کنند و با یکدیگر شریک باشند.
۲. ارتباط:
بچهها یاد میگیرند تا با دقت به اطرافشان توجه کنند، درست ارتباط برقرار کنند و خوب گوش کنند.
۳.مدارا:
بچهها یاد میگیرند تا تفاوتها را بپذیرند و به آنها احترام بگزارند. آنها همچنین پیشداوری را میشناسند و میدانند چه نتایج ناخوشایندی دارد.
۴. بیان هیجانها از راههای مثبت:
بچهها یاد میگیرند تا احساساتشان را بیان کنند، بخصوص احساساتی چون خشم و ناکامی را از راههای غیر خشن و ویرانگر بیان کنند و بهاینترتیب خویشتنداری را میآموزند.
۵. حل اختلاف:
بچهها مهارت پاسخ دادن به اختلاف را به صورت خلاقانه و در بستری از حمایت اجتماعی میآموزند.
وقتی که اهداف مدرسۀ صلحآمیز محقق شود مدرسه به فضایی پر از صلح و صفا تبدیل میشود و بازدهی بالاتری خواهد داشت و بچهها در کنار معلم انرژیشان را برای یادگیری و لذت بردن صرف خواهند کرد. علاوه بر این بچهها و معلم در مدرسه، گروهی از مهارتهای زندگی را کسب میکنند که نهتنها در مدرسه بلکه در خانه، محله و در آینده بهعنوان یک شهروند در جامعهای مردم سالار از این مهارتها استفاده خواهند کرد.
در مدرسۀ صلحآمیز کلاس جایی است که بچهها دانش و مهارت لازم برای حل اختلاف خلاقانه را میآموزند و در آن بیشتر اختلافها حل میشود. یک کلاس صلح آمیز قسمتی از یک مدرسۀ صلحآمیز است. معلم در فراهم آوردن فرصت برای یادگیری چگونگی ایجاد فضایی پر از صلح و صفا در مدرسه نقش کلیدی دارد و رفتارهایش نمونۀ یک انسان صلحجو است. بااینحال هرکدام از اعضای مدرسه از مدیر تا ناظم، و مشاور و کارکنان در آموزش مفاهیم و رفتارهای صلحآمیز، یک مربی بالقوهاند.
دلیل آموزش حل اختلاف
برای اینکه این مدرسه مکانی صلحآمیز باشد هم بچهها و هم بزرگترها باید رفتارهای کنترلگرانه و تحمیلی را کنار بگذارند و بجای آن مهارتها و راهکارهای حل اختلاف را جایگزین کنند. این مهارتها و راهکارها ابزارهایی برای ساختن مدرسۀ صلحآموزند. توانایی بیان و حل اختلاف، اساس و بنیاد حقوق بشر است. حل اختلاف و صلحجویی را میتوان مسئولیت ذاتی هر شهروند در جامعۀ مردمسالار دانست. وقتی که بچهها با رویکرد مبتنی بر صلح و آرامش، نگرانیهایشان را بیان کنند و به دنبال حل مشکل باشند تا خواستههای مشترکشان را برآورده کنند، نهتنها به شأن و منزلت انسانی احترام میگذارند، بلکه مردمسالاری را نیز گسترش میدهند. معلمی که در کلاساش بچهها را قادر میکند که رفتاری از سر مسالمت و آشتیجویی داشته باشند، در واقع اهداف عالی سیستم آموزشی را دست یافتنی میکند.
دلایل محکم و معتبری برای آموزش راهکارهای حل اختلاف در مدرسه وجود دارد. دیویس و پورتر در سال ۱۹۸۵برخی از این دلایل را بیان کرده اند که عبارتند از:
- اختلاف، وضعیت طبیعی بشر است و اگر با مهارت با آن برخورد شود میتواند سازنده باشد.
- استفاده از میانجیگری، گفتوگو، مذاکره و حل گروهی مشکل میتواند به حل اختلاف در مدرسه کمک کند و درنتیجه فضای مدرسه بهتر شود.
- راهکارهای حل اختلاف موجب کاهش خشونت، تخریب و خرابکاری، غیبتهای مکرر و اخراج از مدرسه میشود.
- آموزش حل اختلاف به بچهها و معلم کمک میکند تا خود و دیگران را بهتر درک کنند.
- آموزش حل تعارض و اختلاف موجب میشود که بچهها یکی از مهارتهای مهم زندگی را بیاموزند.
- آموزش میانجیگری، گفتوگو، مذاکره و حل گروهی مشکل موجب تشویق فعالیتهای سازنده شهروندی میشود.
- گفتوگو، مذاکره و میانجیگری، فضایی را فراهم میکند تا خواستهها بیان شوند.
- با انتقال مسئولیتِ حلِ برخی از اختلافات مدرسه، از بزرگترها به بچهها، معلمها میتوانند وقت بیشتری برای آموزش صرف کنند و کمتر وقت خود را صرف نظم و انضباط بچهها بکنند.
- سیستمهای مدیریت رفتار مؤثرتر از تنبیه، تعلیق و یا اخراج بچهها است و به جای چنین کارهایی بهتر است اختلاف را حل کرد.
- آموزش حل اختلاف باعث بالا رفتن مهارت بچهها در گوش دادن، فکر کردن و حل مشکل میشود و این مهارتها اساس همۀ آموزشها هستند.
- گفتوگو، مذاکره و میانجیگری تقویت مهارت نگاه به مسئله از دید طرف مقابل را موجب میشود و با وجود همۀ اختلافها، در دستیابی به راهحلی پر از صلح و آرامش کمک میکند. این مهارتها در زندگی و در دنیایی با چندین فرهنگ بسیار مفیدند.
- گفتوگو، مذاکره و میانجیگری ابزارهایی هستند که میتوان از آنها برای حل مشکلات بچهها استفاده کرد و بچههایی که این مهارتها را آموزش دیدهاند اغلب از آنها بهعنوان ابزارهایی برای حل مشکلات، بدون کمک بزرگترها، استفاده میکنند.
حتی با به کار بردن قسمتی از برنامههای پیشنهادی این کتاب میتوان به نتایج قابل توجهی دست یافت.
زمانی میتوان به نتایج و دستاوردهای بیشتر رسید که برنامه بهطور مداوم در مدرسه اجرا شود؛ و بچهها هر سال با کسب دانش و مهارت از مقطعی به مقطع دیگر پیشرفت خواهند کرد. برای آموزش مهارتها و بالا بردن درک مفاهیم، باید زمان صرف کرد. نتیجۀ این سرمایهگذاری، مسئولیتپذیری بیشتر بچهها نسبت به رفتارهایشان است و بهدنبال آن نیازشان به بزرگترها در مدیریت رفتار کمتر می شود.
منبع: سایت انتخاب بهتر
هیچ دیدگاهی نوشته نشده است.